دیروز رفتم اداره ، همه ی بچه های قدیمی بودن ، بعضیاشونم جاشون عوض شده بود . خانوم گل که همچنان مدیر بخش بود . امیر و اشرف و بقیه ی بچه ها هم بودن امتحانای آنلاینم یه خوبی داشت به این بهونه یه بار دیگه اونارو دیدم . دیروز میخواستن ازشون تست کرونا بگیرن ، منم که امتحانم ساعت یازده بود ، امیر بیچاره مجبور شد به خاطر امتحان من از تست دادن جا بمونه . خیلی خیلی کمکم کرد ، باید دفعه ی دیگه یه چیزی براش بگیرم . بازگشت دلهره آور
عصر دل گیر....تنهایی
شاعرانه های یه روز برفی
، ,یه ,ی ,دیروز ,امتحان ,امیر ,ی بچه ,امیر بیچاره ,، امیر ,بود ، ,یازده بود
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت